گلی خوشبوی در حمام روزی/ رسید از دست محبوبی به دستم/ بدو گفتم که مشکی یا عبیری / که از بوی دلآویز تو مستم/ بگفتا من گلی ناچیز بودم / ولیکن مدتی با گل نشستم/ کمال همنشینی در من اثر کرد/و گر نه من همان خاکم که هستم
(اخلاقى، سیاسى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: سینه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرویى وسیله دوست یابى، و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیب هاست. و یا فرمود: پرسش کردن وسیله پوشاندن عیب هاست، و انسان از خود راضى، دشمنان او فراوانند.
و درود خدا بر او، فرمود: آن که جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست کرده، و آن که راز سختى هاى خود را آشکار سازد خود را خوار کرده، و آن که زبان را بر خود حاکم کند خود را بى ارزش کرده است.